تقديم به همه ي دوستان محترم

ساخت وبلاگ
با تو هستم ای پر شده در روح و جان من،توئی که بسان آفتاب،تلالو و روح بخش جهان سرد منی و به تمثیل مستی،جوش می و نوش وجود میگسار من.آتش زدی به جان من و وجودم شعله ور و بی تاب و آشفته است،چه درد شیرینی است به شوق تو و چشمانت لحظه لحظه تقلا برای یافتنت، دیدنت،شنیدنت. تو را زیر باران باید جست،میان رقص و هل هله کنان برگان پاییزی،تو را باید شنید میان نوای دلنواز برگ و باران.برای دیدن تو زیر باران باید رفت،خیس شد،گریست و ذوق زده شد از طراوت و شادابی باران. ای دل انگیزترین حس و وجود دوست داشتنی ،درد مشترک من باش و فریادم بزن تا جانی گیرم و قدی صاف کنم و عرقی خشک،آراسته و متین برایت شاخه گلی از سکوت بیاورم که گلبرگ هایش بودن باشند و برگهایش زندگی.      تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 252 تاريخ : پنجشنبه 27 آبان 1395 ساعت: 21:34

خراب است حال شب که ویرانه است احوالات دلم،نمیدانم دنبال چه میگردم در بیابان بی مهر و گذشت،سرگشته و حیرانِ سرابی بیش نیستم،به خیال من اینجا گلستان است و من باغبان.نمیدانم چه بر سر حقیقت آمده است که خیالم تنهاست،نمیدانم. نمیدانم از چه شکوه کنم،از خیال خودم،از حقیقت،از خودم.متحیر و سرگشته،گریان و نالان،خسته و تنها،دست به دامان شب شده ام تا غریبه ای گریه هایم نبیند ... وامانده ام در بازی دوران و دستم بجایی نمیرسد،عاشق آسمانم و زیر خروار خروار خاک مدفونم،مجنونم و لیلی،لیلی نیست،کوه میکَنم و شیرین 'جان شیرین خوش است'  مانده ام درکار خویش،که چرا بار بنه جمع کرده و نمیروم از این شهر غریبه،شهری که مردمانش یوسف میفروشند،دل خونم و فریادرسی نیست که مرا از من بگیرد و تحویل من دهد.میخواهم بمیرم و بار دگر زنده شوم که مریض است احوال من. تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 300 تاريخ : پنجشنبه 27 آبان 1395 ساعت: 21:34

پاییز رنگ روح پریشان من است و باد خاطرات دفن شده ام را میساید و سیقل و مجلل پیش چشمانم جلوس میکند و خواهان مرگ تدریجی من است آنجا که امیدم ناامید  کنی و انتظار بهار از این بلبل بی آشیان بستانی.

تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 272 تاريخ : چهارشنبه 12 آبان 1395 ساعت: 3:31

پاییز فصل رقص و پایکوبی میان هزار رنگ خداست،پاییز که میشود دوست دارم قدم بزنم میان مفاهیم برگهای ریخته درختان و برگی را پای صحبت بنشینم،حرفهای دلم را به تو میگویم که تو سرافرازی و من سر افکنده،تو کامیابی و من ناکام و نافرجام.خوش به حالت ای برگ خزان،آرام و بی دغدغه سر بر بالین خاک گذاشته ای و آنچنان غرق در معشوقت گشته ای که حتی سیلی باد بیرحم و سرگردانی در اینسو و آنسویت پریشان و دلرنجت نمیکند...خوش بحال تو که دلت دست خدایی ست که قدرت را میداند و از تو به تو نزدیکتر و عاشق تر است،تو و معشوق تورا غرق در عشق و معشوقه بازی خوش بحالت...خوش بحالت ای برگ خزان گو تقديم به همه ي دوستان محترم...
ما را در سایت تقديم به همه ي دوستان محترم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jalayer1390o بازدید : 253 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 10:10